هدف من از افتتاح آموزشگاهی برای پیشخدمتها مانند چیزی که در گذشته مرسوم بوده است، توجه به حفظ و باز گرداندن استانداردهای قدیمی در این حیطه بود. من برخی اصول قدیمی در مورد رفتار و آداب معاشرت مناسب را میدانم که ممکن است گاهی فراموش کنم، به همین خاطر تلاش می کنم تا به نوبه خود آنها را حفظ نمایم. به نظرم اگر بتوانم برخی از این مهارت ها را به چند نفر آموزش دهم، آنها نیز این موارد را به افراد دیگر منتقل می کنند و به این ترتیب برخی از سبک های کلاسیک مطلوب به زندگی امروزی باز می گردد. شاید از این که یک پیشخدمت باید مهارت های مربوط به یک نجیب زاده را بداند، تعجب کنید، اما به نظر شما، او فقط یک خدمتکار است؟ ولی این تمام ماجرا نیست. معمولا یک پیشخدمت و خانواده اش، وظیفه مراقبت از کودکان در خانه های مجلل را به عهده دارند. فرزندان نجیب زادگان و خانواده های ثروتمند، سال های اولیه عمر خود را در منزل با آپارتمان خدمتکار مخصوص خود سپری می کنند. با آنها غذا می خورند. تلویزیون تماشا می کنند و بسیاری از کارها را به طور مشترک با پیشخدمت و خانواده او انجام می دهند. این کودکان روزی تبدیل به صاحبان این املاک می شوند و فقط آموزش هایی که در مدارس خصوصی می بینند برای یادگیری رفتار و منش درست، کافی نیست. یک پیشخدمت به همراه فرزندانش، تقش مهمی در پرورش یک نجیب زاده به بهترین شکل ممکن دارد اکنون که در میانسالی به سر می برم، با افتخار می توانم بگویم که سال ها به عده ای از مردان باشخصیت و نجیب این سرزمین خدمت کرده ام و می توانم مهارت های خود را به دیگران منتقل کنم. بسیاری از ویژگی های یک مرد با شخصیت و محترم که در این کتاب به آنها اشاره شده است را طی سال های خدمت خود به خوبی مشاهده کرده ام. برای مثال یادم می آید که در دهه 1950 برای یک نجیب زاده خوش اخلاق و شوخ طبع کار کرده ام. یک بار از او پرسیدم آفا، چرا شما همیشه در جواب یک درخواست ابتدا مخالفت می کنید و پس از مدتی نظر خود را تغییر داده و موافقت می نمایید ؟ ». او گفت: «خب، اگر ابتدا موافق باشم و سپس مخالفت کنم، طرف مقابل ناراحت می شود و فکر می کند من آدم ظالمی هستم. اما وقتی اول مخالفت و سپس موافقت خود را اعلام می کنم، در نظر دیگران آدم خوبی جلوه | می کنم. این رفتار صحیح یک مرد با شخصیت و محترم است. او زمانی را برای فکر کردن در نظر می گیرد و پس از اطمینان از تصمیم خود، آن را بیان می کند,